مارکر زرد



نیم ساعت وقت دارم تا بنویسم چه چرخ گوشتی توی مغزم همه چیز را چرخ میکند، هم میزد، دوباره چرخ میکند، به خوردم میدهد، چرخ میکند و شب میشود. میخوابم. صبح میشود  بعد باز چرخ گوشت شروع میکند. احتمالا همین جمله هم کافی باشد. همه چیز توی ذهنم چرخ میشود و من خوبم. اتفاقی نیست که انتظارش را نداشته باشم یا ندانم باید چه کار کنم حالا. ولی چرخ گوشت به برق است و کار میکند. 


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها